«وش» در شعر حافظ
کمال اجتماعی جندقی
کلامت دیوار ، آسمان ، کتاب ، شب ... و به طور کلی اسامی قائم به ذات ( اسم ذات ) در ذهن شنونده یا خواننده تصور معینی از هیئت آن شی پدید می آورد .
ولی اسمی که به قول اهل دستور زبان « وجود مسمای آن به غیرش وابسته است » ( اسم معنی ) به طور مجرد نمی تواند تصور یا تصویر ذهنی معین و واحدی در شخص ایجاد کند .
وقتی کلمات هوش ، زیبا ، و ... را می شنویم یا می خوانیم در حقیقت حامل هوش و زیبایی است که معنا و تصور این صفت را معلوم می کند . مثلاً وقتی می گوییم « سگ باهوش » معنی و نوع هوش با « نوزاد باهوش » یا « دانش آموز باهوش » فرق دارد . یا معنای زیبایی در « منظرهٔ زیبا » و « اسب زیبا » و « بانوی زیبا » ، البته یکسان نیست .
به همین اعتبار است که در « ناظم الاطبا » بیش از چهل کلمه در معنای واژهٔ
« خوش » آمده است . بدین شرح : خوب و نیک و خیر و شیرین و به و نیکو و نغز و طرب انگیز و لذیذ و نوشین و ملایم و شریف و نجیب و جمیل و رعنا و خوب صورت و لطیف و مفرح و دلپسند و شایسته و مطبوع و پسندیده و محبوب و خرم و دلکش و پاکیزه و نرم و شفیق و مهربان و با ملاطفت و حلیم و نرم دل و تندرست و سالم و سلامت و موافق و نافع و معتدل و مبارک و خجسته و شاد و بسیار و خیلی .
بدیهی است آنگاه که می گوئیم خوش آواز ، معنی و مفهوم « خوش » با خوش خرام یا خوش مزه فرق دارد .
کلمهٔ خوش از ریشهٔ Xvash گرفته شده و در کُردی به صورت Vesh,Xosh آمده است . ( برهان قاطع ) بنابراین می توان احتمال داد
« وش » در معنای خوش از همان اصل و ریشهٔ خوش گرفته شده است .
این احتمال بیشتر اطمینان انگیز می شود وقتی می بینیم « برهان قاطع » اولین معنای « وش » ( به فتح اول و سکون ثانی ) را خوب و خوش ضبط کرده و
« وش آمدی » به معنی خوش آمدی معنا شده و این شعر سنائی نیز شاهد امثال آمده است :
باد اگر چه وش آمد و دلکش
به حدث بگذرد نباشد وش
معنای دیگر « وش » ( = فش ) شباهت است که در این حالت بهتر است آنرا پسوند شباهت بنامیم ، مانند : مهوش ، شیدوش (شیدفش ) ، آئینه وش ، پری وش ( پری فش ) و شیروش ( شیرفش ) و شاه وش .
در این رابطه آنچه قابل توجه و در خور تأمل است این است که وش و فش در حالتی که پسوند شباهت است در شباهتهائی به کار می رود که از راه بصر استدراک می شود . پری وش ، شید فش و مهوش گفته می شود ولی هیچگاه
نمی گوید صدای بلبل وش یا مزهٔ عسل وش یا شیرین وش یا تلخ وش .
آقای دکتر خانلری ، دانشمند و محقق نامدار معاصر نیز در یادداشتهایی که بر دیوان حافظ نوشته اند ( چاپ ۱۳۵۹ ، ص ۱۰۰۰ ) یادآور شده اند که : « ترکیب تلخ وش هم غریب است زیرا پسوند « وش » برای همانندی دیدنی هاست نه چشیدنیها و من مورد مشابه آنرا جای دیگر ندیده ام » .
برهان قاطع معنای دیگری نیز برای « خوش » آورده است و آن « بوسه » است که به عربی قبله خوانده می شود . بدیهی است بدین اعتبار « وش » نیز معنای بوسه ( = قبله ) دارد .
با توجه به این مقدمات ، بیت مشهور حافظ را ذیلاً از نظر می گذرانیم :
آن تلخ وش که صوفی ام الخبأئثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبلة العذرا
« تلخ وش » در این بیت بدون شک کنایه از شراب ، می ، باده است و آنچه مسلم است « وش » در اینجا پسوند شباهت نمی تواند باشد چون :
اولاً استعمال چنین ترکیبی و به طور کلی به کار بردن وش در معنای پسوند شباهت در غیر از دیدنیها ، در ادبیات فارسی سابقه ندارد و نمی توان گفت که فقط حافظ آنهم فقط در یک مورد به کار برده است .
ثانیاً ، اگر وش را گوارا و نوشین معنی کنیم ( یکی از ده ها معنی خوش ) با توجه به اینکه صفتی است که جای موصوف نشسته تلخ وش ( به کسر خاء )معنی شراب گوارا و نوشین می دهد .
بدیهی است اگر ترکیب را به صورت مضاف و مضاف الیه ندانیم و قبول کنیم که
خاء کسره نداشته باشد ، باید آنرا ترکیبی نظیر « سرخ گل » دانست ، یعنی اضافهٔ مقلوب ، باز هم از تلخ وش به معنای تلخ مانند بهتر است .
ثالثاً ، حافظ که می گوید :
خارا چه جان بکاهد ، گل عذر آن بخواهد
سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی
تلخی را صفتی جدا نشدنی از باده و شراب می داند و ترکیب تلخ مانند (تلخوش) به کار نمی برد .
نکتهٔدیگر که گفتنی است صفت مراعاة النظیر است که در اشعار حافظ به حد وفور وجود دارد و امثلهٔ فراوان می توان درین باره ارائه داد . مثلاً:
ابری دوست کی شود دستکش خیال من
کس نزده ست ازین کمان تیر مراد بر هدف
آوردن « ابرو » و « کمان » در این بیت کاملاً مناسب و به جا و زیباست ولی نکتهٔ دیگر که بر لطافت این بیت می افزاید آوردن ترکیب « دستکش » به معنای بازیچه است که بسیار به جا و مناسب افتاده است . برای رها کردن تیر از کمان آنرا با دست می کشند و حافظ با آوردن این ترکیب با نهایت لطافت بیان مقصود و رعایت صنعت مراعاة النظیر کرده است . مثال دیگر :
بر جبین نقش کن از خون دل من خالی
تا بدانند که « قربان » تو کافر « کیشم »
آوردن کلمهٔ « قربان » و « کیش » در یک مصراع گرچه در معنی جای کمان وجای تیر به کار برده نشده ولی بر لطافت بیان افزوده است .
برای رعایت اختصار ، از آوردن مثال بیشتر خودداری می کنیم و خوانندگان را به دیوان حافظ ارجاع می دهیم .
منظور از بیان نکتهٔ اخیر آن است که همانطور که در بالا اشاره رفت خوش و وش به معنی بوسه ( = قبله ) نیز به کار رفته و حافظ برای به کار گرفتن صنعت
« مراعاة النظیر » کلمهٔ وش را در مصراع اول و قبله را در مصراع دوم آورده است . نتیجهٔ کلی آنکه تلخوش ( = تلخ مانند ) غلط است و صحیح تلخ وش
( = شراب گوارا و نوشین ) می باشد .
برگرفته از : ناموارهٔ دکتر محمود افشار ، به کوشش ایرج افشار ، جلد چهارم ، تهران ۱۳۶۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
گر شرم همی ز آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینه وار نیک و بد بنمایی
چون آینه روی آهنین باید داشت
جمال الدین عبدالرزاق