۲۰ مهر ۱۳۸۸

بزرگداشت حافظ ۱۰

«وش» در شعر حافظ

کمال اجتماعی جندقی 





کلامت دیوار ، آسمان ، کتاب ، شب ... و به طور کلی اسامی قائم به ذات ( اسم ذات ) در ذهن شنونده یا خواننده تصور معینی از هیئت آن شی پدید می آورد .

ولی اسمی که به قول اهل دستور زبان « وجود مسمای آن به غیرش وابسته است » ( اسم معنی ) به طور مجرد نمی تواند تصور یا تصویر ذهنی معین و واحدی در شخص ایجاد کند .

وقتی کلمات هوش ، زیبا ، و ... را می شنویم یا می خوانیم در حقیقت حامل هوش و زیبایی است که معنا و تصور این صفت را معلوم می کند . مثلاً وقتی می گوییم « سگ باهوش » معنی و نوع هوش با « نوزاد باهوش » یا « دانش آموز باهوش » فرق دارد . یا معنای زیبایی در « منظرهٔ زیبا » و « اسب زیبا » و « بانوی زیبا » ، البته یکسان نیست .

به همین اعتبار است که در « ناظم الاطبا » بیش از چهل کلمه در معنای واژهٔ 

« خوش » آمده است . بدین شرح : خوب و نیک و خیر و شیرین و به و نیکو و نغز و طرب انگیز و لذیذ و نوشین و ملایم و شریف و نجیب و جمیل و رعنا و خوب صورت و لطیف و مفرح و دلپسند و شایسته و مطبوع و پسندیده و محبوب و خرم و دلکش و پاکیزه و نرم و شفیق و مهربان و با ملاطفت و حلیم و نرم دل و تندرست و سالم و سلامت و موافق و نافع و معتدل و مبارک و خجسته و شاد و بسیار و خیلی .

بدیهی است آنگاه که می گوئیم خوش آواز ، معنی و مفهوم « خوش » با خوش خرام یا خوش مزه فرق دارد .

کلمهٔ خوش  از  ریشهٔ Xvash گرفته شده و در کُردی به صورت Vesh,Xosh آمده است . ( برهان قاطع ) بنابراین می توان احتمال داد 

« وش » در معنای خوش از همان اصل و ریشهٔ خوش گرفته شده است . 

این احتمال بیشتر اطمینان انگیز می شود وقتی می بینیم « برهان قاطع » اولین معنای « وش » ( به فتح اول و سکون ثانی ) را خوب و خوش ضبط کرده و 

« وش آمدی » به معنی خوش آمدی معنا شده و این شعر سنائی نیز شاهد امثال آمده است : 

باد اگر چه وش آمد و دلکش 

به  حدث  بگذرد  نباشد وش 

معنای دیگر « وش » ( = فش ) شباهت است که در این حالت بهتر است آنرا پسوند شباهت بنامیم ، مانند : مهوش ، شیدوش (شیدفش ) ، آئینه وش ، پری وش ( پری فش ) و شیروش ( شیرفش ) و شاه وش .

در این رابطه آنچه قابل توجه و در خور تأمل است این است که وش و فش در حالتی که پسوند شباهت است در شباهتهائی به کار می رود که از راه بصر استدراک می شود . پری وش ، شید فش و مهوش گفته می شود ولی هیچگاه 

نمی گوید صدای بلبل وش یا مزهٔ عسل وش یا شیرین وش یا تلخ وش .

آقای دکتر خانلری ، دانشمند و محقق نامدار معاصر نیز در یادداشتهایی که بر دیوان حافظ نوشته اند ( چاپ ۱۳۵۹ ، ص ۱۰۰۰ ) یادآور شده اند که : « ترکیب تلخ وش هم غریب است زیرا پسوند « وش » برای همانندی دیدنی هاست نه چشیدنیها و من مورد مشابه آنرا جای دیگر ندیده ام » . 

برهان قاطع معنای دیگری نیز برای « خوش » آورده است و آن « بوسه » است که به عربی قبله خوانده می شود . بدیهی است بدین اعتبار « وش » نیز معنای بوسه ( = قبله ) دارد . 

با توجه به این مقدمات ، بیت  مشهور حافظ را ذیلاً از نظر می گذرانیم : 

آن تلخ وش که صوفی ام الخبأئثش خواند 

اشهی    لنا   و   احلی   من   قبلة   العذرا 

« تلخ وش » در این بیت بدون شک کنایه از شراب ، می ، باده است و آنچه مسلم است « وش » در اینجا پسوند شباهت نمی تواند باشد چون : 

اولاً استعمال چنین ترکیبی و به طور کلی به کار بردن وش در معنای پسوند شباهت در غیر از دیدنیها ، در ادبیات فارسی سابقه ندارد و نمی توان گفت که فقط حافظ آنهم فقط در یک مورد به کار برده است .

ثانیاً ، اگر وش را گوارا و نوشین معنی کنیم ( یکی از ده ها معنی خوش ) با توجه به اینکه صفتی است که جای موصوف نشسته تلخ وش ( به کسر خاء )معنی شراب گوارا و نوشین می دهد .

بدیهی است اگر ترکیب را به صورت مضاف و مضاف الیه ندانیم و قبول کنیم که 

خاء کسره نداشته باشد ، باید آنرا ترکیبی نظیر « سرخ گل » دانست ، یعنی اضافهٔ مقلوب ، باز هم از تلخ وش به معنای تلخ مانند بهتر است .

ثالثاً ، حافظ که می گوید : 

خارا چه جان بکاهد ، گل عذر آن بخواهد 

سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی 

تلخی را صفتی جدا نشدنی از باده و شراب می داند و ترکیب تلخ مانند (تلخوش) به کار نمی برد .

نکتهٔدیگر که گفتنی است صفت مراعاة النظیر است که در اشعار حافظ به حد وفور وجود دارد و امثلهٔ فراوان می توان درین باره ارائه داد . مثلاً:

ابری  دوست  کی  شود  دستکش خیال من 

کس نزده ست ازین کمان تیر مراد بر هدف 

آوردن « ابرو » و « کمان » در این بیت کاملاً مناسب و به جا و زیباست ولی نکتهٔ دیگر که بر لطافت این بیت می افزاید آوردن ترکیب « دستکش » به معنای بازیچه است که بسیار به جا و مناسب افتاده است . برای رها کردن تیر از کمان آنرا با دست می کشند و حافظ با آوردن این ترکیب با نهایت لطافت بیان مقصود و رعایت صنعت مراعاة النظیر کرده است . مثال دیگر :

بر جبین نقش کن از خون دل من خالی 

تا بدانند که « قربان » تو کافر « کیشم » 

آوردن کلمهٔ « قربان » و « کیش » در یک مصراع گرچه در معنی جای کمان وجای تیر به کار برده نشده ولی بر لطافت بیان افزوده است .

برای رعایت اختصار ، از آوردن مثال بیشتر خودداری می کنیم و خوانندگان را به دیوان حافظ ارجاع می دهیم .

منظور از بیان نکتهٔ اخیر آن است که همانطور که در بالا اشاره رفت خوش و وش به معنی بوسه ( = قبله ) نیز به کار رفته و حافظ برای به کار گرفتن صنعت 

« مراعاة النظیر » کلمهٔ وش را در مصراع اول و قبله را در مصراع دوم آورده است . نتیجهٔ کلی آنکه تلخوش ( = تلخ مانند ) غلط است و صحیح تلخ وش 

( = شراب گوارا و نوشین ) می باشد .


برگرفته از : ناموارهٔ دکتر محمود افشار ، به کوشش ایرج افشار ، جلد چهارم ، تهران ۱۳۶۷ 


























































































































































































































هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

گر شرم همی ز آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینه وار نیک و بد بنمایی
چون آینه روی آهنین باید داشت

جمال الدین عبدالرزاق