۱۳ شهریور ۱۳۸۸

نثر فارسی معاصر ، قسمت اول


ایرج افشار


نثر فارسی معاصر ، قسمت اول

منتخاباتی از بهترین آثار مورخین و محققین نامی ایران 



مقدمه :

          سلسله مقالاتی که از این پس در « روزگارِِِ نو  » تقدیم می شود ، برگرفته از کتابی با همین نام است که ایرج افشار به سال ۱۳۳۰ توسط نشر معرفت به چاپ رسیده است . مقدمهٔ کتاب به قلم مرحوم « سعید نفیسی » نوشته شده و سپس به بررسی نثر ایرانی از عهد ناصری تا سال ۱۳۳۰ پرداخته و شرح حال مختصری از هر یک از ادیبان و سپس نمونه نثر آنها به چاپ رسیده است . 

        از آنجا که کتاب در سال ۱۳۳۰ به چاپ رسیده است و حاوی مطالب مفید و گاهاً نایاب می باشد که بعضاً حاصل آشنایی شخصی ایرج افشار با آنها بوده ، و از آنجا که این کتاب بسیار دیریاب می باشد  و دسترسی به آن تقریباً ناممکن ، پس بر خود واجب دیدم که مطالب این کتاب را که از لحاظ سیر تطور نثر فارسی معاصر منبعی مهم می باشد ، را در اختیار علاقه مندان ادب فارسی قرار دهم ، باشد که نام و زحمات این بزرگان هرگز و هرگز و هرگز از خاطرمان نرود . 



قسمت اول : 


             با پیش آمد های مختلفی که که اهم آنها در هنگام سلطنت ناصرالدین شاه قاجار روی داد روش نثر نویسی هم دگرگونی و تحول یافت . مسافرت های شاه به اروپا ، انتشار تمدن اروپایی در ایران ، رفتن محصلین و رجال ایرانی به فرنگ ، تزاید وسایل ارتباطی ، نشر جراید و مجلات و بالاخره پدید آمدن فکر مشروطه خواهی همه از عواملی بود که ایران را به راهی تازه برد و مستقیم و غیر مستقیم در شیوهٔ نگارش مؤثر افتاد . 

           شیوهٔ جدید نثر فارسی که از زمان ناصرالدین شاه عمومیت یافت پایه اش بر سادگی بود . یعنی همانطور که در محاوره سخن میرود از نوک بنان هم بر صفحهٔ کاغذ قلمی بشود . این شیوه را ابتدا منشیان درباری آغاز نهادند . 

          معتمدالدولهٔ نشاط ( میرزا عبدالوهاب ) ، قائم مقام ( میرزا بزرگ ) از آخرین کسانی بودند که به روش قدیم تا حدی دلبستگی داشتند ، اما نه چنان که مروج آن روش باشند . فرزند قائم مقام که موسوم به میرزا ابوالقاسم قائم مقام و مردی بزرگ و جزو درباریان بود از پدر پیش تاخت و شیوهٔ قدیم را در نوشتن رها کرد . اما او هم در مکاتیب خود دو نحوه تحریر داشت : یکی ساده و دیگری تا حدی مصنوع . اینک نمونه ای از نثر ساده و زیبای او را در اینجا نقل میکنیم : 


           « رقعه خط شریف را زیارت کردم ، مرا به سیر و صفا دعوت فرموده بودید ، جزای خیر بادت ، لطف فرمودی ، کرم کردی و لیکن الفت پیران آشفته با جوانان آلفته بعینها صحبت سنگ و سبوست و حکایت بلبل و زاغ و دیوار باغ . بلی سزاوار حالت شما آن است که با جوانی چون خود شوخ و شنگ و اجلاف و قشنگ ، دلجو و حریف ، خوشخو و ظریف ، به دیگران مگذارید باغ و صحرا را ، نه با پیری پوسیده و شیخی افسرده و شاخی پژمرده و دلی غمدیده و جانی محنت رسیده ، که صحبتش سوهان روح است و بدنش از عهد نوح . خوب شما را چه افتاده که خزان به باغ برید و سموم به صحرا ، با اینکه حال نوبت فصل بهار است و موسم باد صبا .... ، میهمانی ، میزبانی و چلو و مسمیٰ و غذای فسوجن و بشقاب کوکو و کاسهٔ گل در چمن شما گوارا باد . » 

( ابوالقاسم قائم مقام ـ مُنشأت )  


          حسین علی خان گروسی ( امیر نظام ) نیز در مُنشأت خود سیرهٔ نظیر قائم مقام اختیار کرد . اصولاً منشیان و بزرگ شدگان دربار قاجار در روش مکاتبه ، تغییرات کلی دادند و عموم آنها به واسطهٔ آشنایی که با ادبیات ایران داشتند ، در نثر نویسی قادر بودند . سطور زیر مستخرج از نامه ایست که حسنعلی خان گروسی به دانشمندی نوشته و نمونه ای از شیوهٔ او تواند بود ؛ اما در « پند نامه » ( پندنامه به ضمیمهٔ مُنشأت او به سالهای ۱۳۲۴ ـ ۱۳۲۶ هجری قمری در تهران و به سال ۱۳۲۸ در تبریز به چاپ رسیده .) پاره ای از صنایع ادبی را به کار برده و آنرا تا به حدی مصنوع پرداخته است . 


        « فدایت شوم ، باز قلمی برداشته و دو اسبه بر من بیچاره تاخته بودید . آقای من و مولای من قوام الدوله وزیر داخله و وکیل مهام مملکت آذربایجان ! به قول مرحوم مغفور مؤید الدوله که به امین لشگر میگفت : 

ملکا ، مَها ،  نگارا ،  صنما ،  بُتا ،  بهارا 

متحیرم  ندانم  که  تو خود چه  نام  داری 

آنوقت که میرزا عباس خشک و خالی بودی بنده مخلص و معتقد سرکار بودم و بر صدراعظمی و ریاست سرکار قول گذاشته ، حالا که قوام الدوله وزیر داخله و وکیل آذربایجان و محرم اسرار سلطنت و فلان و فلان هستید ، اگر ادعای الوهیت بکنید « آمنا و صدقنا » . کدام احمق مطلق است که جلالت شأن شما را نداند یا عیاذابالله ملازمان عالی را به چشم حقارت بیند و آنکس که تردید داشته و ندانسته که شأن یکی از من و جناب ناصرالملک را کجا میبرند « ماللتراب و رب الارباب » ، تو باز تیز پنجه و ما صعوهٔ ضعیف ، و الله شأن شما بالاتر است . فرستادن لایحه هم لازم نبود زیرا که شما بی رقم قوشچی باشی هستید ، دست و پا کوتاه را بخت بلند شما مخبط کرد والا از خراسان کوس بسته برای صدر اعظمی آمده بود و از حرکات سکنات او چیزهای مضحک می نویسد و خنده باید کرد ، به قول مرحوم : ما جنس دو پا هدف هر نوع حادثه ایم . اگر انگشتر باب دل جنابعالی نشده تدارکش ممکن است ، لازم نبود ما را با آن شدت زیر رکاب بکشید . »


از نامهٔ دیگر    


            « بنده دیگر مرحوم فرمانفرما نیستم که از نوشتن عنوان فرار کرده شعری را به خرج جنابعالی بدهم . قبله گاها می نویسیم ، خداوندگارا می نویسیم و اگر خواسته باشم شعری را قرار بدهم این شعر را می نویسم .... دوری و محرومی از خدمت جنابعالی همه وقت برای من رنج عظیم است ، خاصه این سفر که یکباره تنها هستم ، دل واپسی های چند دارم . نمیدانم شکارها را از کجا گدایی کرده ، برای بنده فرستاده بودید که بر حسن توجه جنابعالی نسبت به من شاهد بزرگی بود و بر هر یک از آنها هزار شکر کردم . » 


( حسنعلی گروسی ـ مُنشأت ) 


          شیوهٔ ساده نویسی نه تنها در مکاتبه مرسوم شد و منشیان درباری در این راه قدم نهادند بلکه به مؤلفین و نویسندگان کتب نیز سرایت کرد . کسانی چون عبداللطیف طسوجی ـ که این شخص « الف الیله و لیله ) را به فارسی در آورده است ـ کار خود را به همین سیاق ترتیب دادند . 

         به نظر من نثر فارسی در یکصد سال اخیر را باید به دو دوره تقسیم کرد . یکی دوره ای که نشاط و قائم مقام به ذوق و شوق خود در نثر فارسی تحولی ایجاد کردند و مُنشأت نامبردگان و بعض کتب دیگر ، نمونهٔ مسلم و برجستهٔ نثر تحول یافتهٔ آن دوره میباشد . 

        دورهٔ دیگر  که ما در دنبال آن قرار گرفته ایم از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه آغاز میشود و تا حال پیش می آید . تفاوت مشهود و فرق اساسی این دوره در این است که پس از نشاط و قائم مقام نویسندگان بعدی تحت تأثیر افکار خارجی واقع شدند . چه رابطه با اروپا رو به تَزایُد گذاشت و سبک نویسندگی اروپایی در اثر ترجمه های که از آثار نویسندگان اروپا توسط « سردار اسعد بختیاری » و « میرزا طاهر » و دیگران بدست ایرانیان افتاد ، در نثر فارسی تأثیر کرد .

        اما باز هم کسانی چون هدایت صاحبِ « مجمع الفصحا » ، سپهر مؤلف « ناسخ التواریخ » و اعتماد السلطنه نویسندهٔ کتب مختلف ، نثر را به شیوه ای مینوشتند که در آثار آنان روح و طراوتی نبود و بالطبع روش اینان به هیچ وجه نتوانست دوام یابد . 

        نثر ادیب اللمالک و محمد حسین فروغی ( ذکا  الملک ) که هر دو از اهل فضل و صاحب تألیف بودند و روزنامه های ادب و تربیت آنها سالیان چند نشر شد ، چون لطف و تازگی نداشت کوچکترین اثری به جا نگذاشت . 

      اینک به دوره ای میرسیم که نثر فارسی از شیوهٔ اروپایی متأثر شده است و چون نیک نظر کنیم مشاهده میکنیم که در عموم طبقات تأثیر داشته است . ناصرالدین شاه یکی از ساده نویسان این دوره می باشد . وی در سفرنامه هایی که خود به قلم آورده ، همچنین در مکاتیب و دستورالعمل هایی که شخصاً نوشته است ، سادگی و بی پیرایگی را مراعات کرده و بدون ذره ای تکلف نوک قلم را بر کاغذ جریان داده است و این هم به واسطهٔ بی سوادی و کم سوادی نبوده است ! اینک مکتوبی از وی نقل میکنم که شیوهٔ او را نشان می دهد : 


             « جناب صدر اعظم

          عرایض شما رسید ، اطلاعات حاصل شد ، در فقرهٔ اتمام خندق البته همانطور که سابقاً نوشته بودم معمول بدارید . نوشتجات لندن و مؤیدالدوله و ... همه رسید ، ملاحظه شد دوباره فرستادم . کاغذ محرمانه شخصی را که از احوال یزد نوشته بود دیدم ، همان خیالی کرده بودید که اشخاص بی غرض عاقل را مأمور چند ولایت که شبهه هست روانه دارید و اخبار صحیح بدهند از آن خیال منصرف نشده انشا  الله  همه را به زودی با قسم های شدید و تهدید و نوید روانه دارید ، اخبار همه جا را از روی صدق که فرستادند البته آنوقت فوراً چاره همه الحمدالله آسان است . 

       در باب کاغذ عزیزالله خان از خراسان ، این کاغذ ها حقیقتاً صدیق و کذبش درست معلوم نیست ، انشا  الله شما را دیده در این باب گفتگو میکنیم . در باب سلطان مجید میرزا و رنجش ولیعهد از نبردن او نوشته اید اگر تقصیری دارد یا ندارد درست نمیدانم اما چون حکم شده که نرود آذربایجان ، اگر فوراً حکم شود که برود حمل بر سستی احکام دولت میکنند و شایسته نیست حال که حکم شده است نرود البته باید نرود ، ولیعهد هم به هیچ وجه باید رنجش از این مقوله کارها نداشته باسد و احتمال میرود که ولیعهد ابداً در این خیالات نباشد از اندرون و بیرونی فضولی میکنند . تفصیلی که در فقرهٔ وصول تنخواه سفر فرنگستان نوشته بودید  ملاحظه شد ، معلوم است به اهتمام شما انشا  الله همهٔ آن تنخواه وصول خواهد شد . در فقرهٔ شصت و دو هزار تومان غلات کهنه نظام الدوله از قرار نوشته که سپرده است که فوراً یا تنخواه یا موجودی را مطالبه کنید ، بی مهلت بی حرف ، غرض اینست که در همین دو سه روزه این حساب را تمام بکنید که کیفیت آن معلوم شود .

       در باب چنگ آوردن ( کلمه ناخوانا ) عجیب است که دولت بخواهد شخصی را پیدا کند و نتواند ، من ابداً قبول نمیکنم دولت از عهدهٔ کاری نتواند برآید ، آنهم به این آسانی ، البته تدابیر لازمه را در گرفتن این ملعون بکنید ، اگر شخصی فرضاً پنهان شده باشد باید در آن خانه ها که منزل داشت و در نزد آن زنها که موعظه میکرد آن زنها را با آن اشخاص بگیرند و به ضربِ چماق سراغ [ ناخوانا ] را از آن اشخاص بکنند ، البته بروز میدهند ، در باب سلطان مجید میرزا خاطر شما هست که پارسال بعض اخبار آمد که در قراچه داغ به واسطهٔ حکومت پدرش تعدی زیادی این پسره میکند . از لار من نوشتم او را احضار کرده ، این عمل مسبوق به سابقه است . خلاصه نباید برود ، البته بد پسره ایست . » 


      ناصرالدین شاه در سفرنامه های خود کمال نکته بینی را نموده مانند یک نویسنده دقیق نکاتی را که از جهت روشن شدن موضوع برای خواننده لازم است توصیف کرده است . او چون پادشاه و پادشاهی مقتدری بوده است در سفرنامه های خود به مسائلی پرداخته که در خور شأن او و او را به آنجا ها راه بوده است و از این جهت از زندگی مردم صحبتی در میان نیست و البته نمی توانسته باشد .  



پایان قسمت اول