مقدمه :
مقالتی که ذیلاً تقدیم حضور خوانندگان و حافظ دوستان میگردد ، به قلم استاد معزز و معظم له مرحوم دکتر محمد معین است .
معین از حافظ دوستان و حافظ پژوهان بارز بود که متأسفانه زیر سایهٔ پژوهشگران بزرگ حافظ شناس دیگری چون علامه قزوینی و دکتر خانلری تحقیقات او از یادها رفته است . لیکن روزگار نو بر آن است که این غبار را بزداید و این تحقیقات گرانبها را تقدیم حضور خوانندگان نماید .
مطلب حاضر پژوهش متقنی است در باب پیشینهٔ آرامگاه خواجه که حاوی نکات مهم و قابل استفادهٔ زیادی است که بسیار شایان توجه و خواندنی است . امید که مقبول افتد .
زیارتگه رندان
به قلم دکتر محمد معین
در سال ۷۹۱ تا ۷۹۲ ، به هنگام شهریاری شاه منصور مظفری ، خواجه شمس الدین محمد حافظ در شهر شیراز جهان خاکی را بدرود گفت و جهانی عشق و عرفان و حقیقت بینی و صفا را با خود به گور برد .
در آغاز ، آرامگاه خواجه در « خاک مصلی » ساده و مانند قبور عادی بود .
پس از مدتی محمد معمائی ، استاد سلطان ابولقاسم بابر بهادر ( ۸۵۵ـ۸۶۱)که سمت صدارت شاه را نیز دارا بود عمارتی بر فراز مقبرهٔ وی بساخت و این کار به سال ۸۵۶ هجری یعنی ۶۵ سال پس از وفات حافظ صورت گرفت .
خواندمیر در حبیب السیر نویسد : در زمان فرمانروایی میرزا ابوالقاسم گورکانی در فارس ، شمس الدین محمد معمائی که صدارت بابری به وی متعلق بود بر سر مزار خواجه گنبدی بساخت یکی از ظرفاء شیراز بر دیوار سرای نوشت :
اگر چه جملهٔ اوقاف شهر غارت کرد
خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد
روزی که صدارت مآب ، بابر شاه را بدان مقام منیع ضیافت نموده بود ، چشم پادشاه بر آن نوشته افتاده با مولانا مطایبه بسیار نمود ».
در آن زمان آبگیری که رکناباد ـ جوی دلپسند حافظ ـ در آن جاری بود برابر آرمگاه خواجه ، مسرت بخش دیدگان زایران آن کوی خراباتیان بوده است محل آرامگاه نیز به مناسبت شهرت خواجه به « حافظیه » موسوم گردید .
بعدها نیز ساختمان مزبور تعمیرات دیگر پذیرفت . مؤلف « عرفات العاشقین » گوید : « الحال در دولت پادشاه جهان پناه عباس شاه ( ۹۹۶ ـ ۱۰۳۸ ) در آنجا عمارت عالی شده » .
کریمخان وکیل پادشاه زند ( ۱۱۶۳ ـ ۱۱۹۳ ) عمارتی زیبا و وسیع و تالاری جالب توجه بر مزار خواجه که در معرض انهدام افتاده بود بساخت و سنگ قبری نیز بر آنجا و دیوان حافظ را که در سال ۱۱۹۱ کتابت شده بود وقف آن بقعه کرد .
تا سال ۱۳۱۴ قمری نیز بنیادی که کریمخان بر پا ساخته بود ، آباد بود و از آن پس تغییرات بسیار یافت .
حاج معتمدالدوله فرهاد میرزا که حاکم فارس بود و اعتقادی تام به خواجه داشت در سال ۱۲۹۵ هجری دور آرامگاه نرده ای از آهن نصب کرد تا دیگر مردم نتوانند بر سنگ قبر وی بنشینند .
مرحوم ذکاء الملک فروغی نوشته : « به زیارت آن مزار فایض الانوار فایز شدم ، حظیره ای دیدم و آن عبارت بود از دیواری و قبرستانی که گوشه ای نیز باغچهٔ مشجری داشت و این حظیره را به اسم « حافظیه » نام می بردند . پس از آن گفتند مرحوم حاجی فرهاد میرزا معتمدالدوله بن عباس میرزای نایب السلطنه طاب ثراهما در حکومت فارس سنگی قیمتی برای قبر خواجه ترتیب داده . »
قوام الملک مشهور نیز آرامگاه را تعمیر کرد و سپس در سال ۱۳۱۷ قمری
« ملا شاهجان زردشتی » مقیم تهران با اجازهٔ علمای شیراز از جمله حاج سید علی اکبر فالعصیری ، به توسط گماشتگان خود در حدود ۳ هزار ریال خرج کرد و قبهٔ زیبایی بر آرامگاه خواجه با چوب و آهن بساخت ولی سید مزبور پس از اتمام بنا با جمعی از مریدان بدان مزار احزار شد و آنجا را سنگ باران و غارت کردند و حتی محجر آهنی دور سنگ را که فرهاد میرزا ساخته بود به یغما بردند . حکمران فارس آن گروه را تعقیب کرد و قسمتی از سنگهای خرد شده را گردآورد فاعتبروا یا اولی الابصار !
مرحوم فروغی در همین موضوع در نامهٔ تربیت نویسد : « به فرمودهٔ خود مولانا خردخام آن را خراب نمود غافل که هر بیت حافظ قبه ای است که با سمک سما در عالم بقا دست برادری داده و از رفعت پا به رقعهٔ اعتلا نهاده وصیت و عوارف آن شاعر عارف نه همین اقلیم ما یعنی سراسر آسیا گرفته بلکه به اروپا و آمریکا رفته ، ابیات رشیقهٔ او را ترجمه و طبع می کنند و چون گل سرخ دست به دست می دهند » .
در سال ۱۳۱۹ قمری منصور میرزا شعاع السلطنه فرمانفرمای فارس بود .
وی به امر پدر خود مظفرالدین شاه قاجار به تجدید و ترصیع آرامگاه پرداخت و زیاده از سی هزار ریال برای انجام این مهم خرج کرد و مرحوم علی اکبر مزین الدوله نقاشباشی از استادان دارالفنون را مأمور این کار کرد و آن فقید به ملاحظهٔ قبور اطراف مزار مولانا که راه به دیوار سنگی و آجری نمی داد ، نخست چند میل فلزی نظیر میلهای تلگراف در دوره نهاده و در میان آنها شبکه های آهنین نصب کرد و عمارتی مزین پرداخت و مرحوم فرصت شیرازی را در تاریخ بنای مزبور سه بیت ذیل است :
به عهد خسرو عادل مظفرالدین شاه
به امر آزاده اش ملک منصور
خرد پژوه مهندس مزین الدوله
بریخت طرح و بداد این اساس را دستور
بد از هزار و سه صد نوزده فزون کاورد
شعاع سلطنت این طرفه بقعه را به ظهور
و این ابیات را روی فلز به طور ثبت نقش کردند یعنی خط آن برجسته و زمینه فرو رفته بود و آن صفحه را در طرف شمال بنا که مدخل نیز در همان سوی بود نصب کردند و داخلهٔ قبه را به سنگ فرش مرمر ممتاز مزین ساختند .
پس از اتمام بنا ، شعاع السطنه گروهی از علما و اعیان و اشراف شیراز را به حافظیه دعوت کرد و در اثناء جشن یک توپ پالتو ترمهٔ کشمیری شمسهٔ الماس به علامت رضای خاطر به مزین الدوله خلعت داد و یک طاقه شال کشمیری ممتاز به مرحوم فرصت الدوله اعطاء گردید و از نجار و آهنگر و غیره ، هر کس در این خدمت لایق شرکت داشتند به قدر زحمت و لیاقت خود مخلع و سرافراز شد .
وضع آرامگاه بر این منوال بود تا در زمان سلطنت رضا شاه ، آقای فرج الله بهرامی ( دبیر اعظم ) والی فارس که خود از معتقدان دیرین حافظ بود ـ بر آن شد که بارگاهی برای حافظ بسازد . نخستین سنگ بارگاه در روز ۲۴ آذر ۱۳۱۰ شمسی جای گذاشته و خیابانی را که از جانب مشرق به حافظیه منتهی می شد به نام « خرابات » خواندند در این امر خیر اهالی فارس به دعوت معظم له بیست هزار ریال جهت عمارت کاخ حافظ پرداختند .
به هنگام نصب نخستین سنگ بنا آقای بهرامی خطابه ای شیوا ایراد کرد که حاکی از احساسات پاک یک ایرانی آزاده و شعر دوست نسبت به شاعر شیرین سخن است .
بار دیگر در زمان وزارت فرهنگ و هنر آقای علی اصغر حکمت آقای گدار مدیرکل باستانشناسی طرحی مطابق اسلوب موجود که از زمان کریمخان زند باقی بود تهیه کردند . آرامگاه به دو باغ تقسیم شد و به وسیلهٔ ایوان ۵۶ متری که دارای بیست ستون سنگی و به منزلهٔ تالار ورود است از یکدیگر مجزا گردید . خود آرامگاه نیز از سطح زمین برتر قرار گرفته ، به جای محجر آهنی که از میلهای تلگرافخانه هند و اروپ تهیه شده بود ، ایوان هشت گوشی ساخته و گنبدی فلزی بر فراز آن قرار داده اند .
آرامگاه دارای باغچه ای است در جنوب که از اطراف با نرده های آهنی محصور است و خود به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می شود . درب ورود آرامگاه نیز در جانب جنوب واقع است پس از عبور از خیابان وسطی از باغچه توسط پلکانی به تالار بالا روند . این تالار شرقی و غربی است . در سمت جنوب ( جانب بیرونی ) تالار کتیبه ای است که بانی ساختمان را معرفی می کند و تاریخ بنا را که یکهزار و سیصد و شانزده هجری شمسی است مشخص می نماید .
در طرفین کتیبه ، هشت کتیبهٔ مستطیل است : چهار در سمت راست و چهار در سمت چپ . هر کتیبه شامل یک بیت از حافظ است و مجموع آنها غزل به مطلع ذیل تشکیل دهد:
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایهٔ آن سرو روان ما را بس
در جانب شرقی و غربی تالار ابیات غزل معروف خواجه به مطلع :
روضهٔ خلد برین خلوت درویشانست
مایهٔ محتشمی خدمت درویشانست
نگاشته شده که روان هر صاحبدل را به هیجان آرد .
سقف تالار گچ بری شده است و تالار مزبور به وسیلهٔ پنج پله به حیاط شمالی منتهی شود . این حیاط خود با سه پله به آرامگاه خواجه بالا می رود .
جانب بیرونی ( قسمت شمالی ) تالار ( رو به حیاط آرامگاه ) هشت کتیبه شامل ابیات غزل حافظ به مطلع زیر است :
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نئی دلبرا خطا اینجاست
حیاط آرامگاه دارای دو حوض زیباست . در جانب شمالی غزل به مطلع ذیل ثبت شده :
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت باز آی که دیرینهٔ این درگاهی
و در کتیبه های جانب شرقی غزل به مطلع :
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشتهٔ خویش آمد و هنگام درو
و در سمت غربی غزل به مطلع :
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است
بیار باده که بنیاد عمر بر باد است
بارگاه شاعر شیرین سخن بر هشت ستون سنگی استوار است و در داخل آن غزل به مطلع :
حجاب چهرهٔ جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
نوشته شده و بر سنگ قبر خواجه که از سنگ مرمر و به شکل مکعب مستطیل است دو غزل به مطلع های ذیل :
مژدهٔ وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش
پیوسته در حمایت لطف اله باش
مجموعهٔ هزینهٔ تعمیرات اخیر آرامگاه بالغ بر هفتصد هزار ریال گردید .
از زمان وفات خواجه تا این اواخر بسیاری از بزرگان و دانشمندان و گویندگان شیراز به عنوان تیمن در اطراف آرامگاه خواجه به خاک سپرده شده اند از آن جمله است :
مولانا اهلی شیرازی ( متوفی به سال ۹۴۲ ) و میرزا نظام الدین دستغیب و آقا هاشم ذهبی و عبدالغنی ذهبی و میرزا محمد باقر و علیمحمد قوام الملک و سید احمد قزوینی نوربخشی و قاسم خان والی و حجةالاسلام حاج شیخ مهدی و میرزا محمدرضا حکیم و میرزا عباس حکیم و حکیم زین العابدین جهرمی و میرزا محمد حسین یزدی .
هم از وفات خواجه تا کنون ، حافظیه مطاف عاشقان و صاحبان ذوق سلیم و شیفتگان هنر و ادب بوده است .
شیرازیان با ذوق از مرد و زن ، جوان و پیر ، تهیدست و ثروتمند در ایام تعطیل و تفریح در حافظیه گردآیند و فراغتی گزینند و خوانند :
دو یار زیرک و از بادهٔ کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشهٔ چمنی
من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگر چه در بیم افتند خلق انجمنی
نظامی عروضی در چهار مقاله گوید :
« در سنهٔ ست و خمسمائه ( ۵۰۶ ) شهر بلخ در کوی برده فروشان در سرای امیر بو سعده جره امام عمر خیامی و خواجه امام مظفر اسفرازی نزول کرده بودند و من بدامان خدمت پیوستم .
در میان مجلس عشرت از حجةالحق عمر شنیدم که او گفت گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشان می کند . مرا این سخن مستحیل نمود دانستم که چنوئی گزاف نگوید . چون در سنهٔ ثلثین ( ۵۳۰ ) به نیشابور رسیدم چند سال بود تا آن بزرگ روی در نقاب خاک کشیده بود و عالم سفلی از او یتیم مانده و او را بر من حق استادی بود ، آدینه ای به زیارت او رفتم و یکی را با خود ببردم که خاک او به من نماید ، مرا از گورستان حیره بیرون آوردند و بر دست چپ گشتم ؛ در پائین دیوار باغی ، خاک او دیدم نهاده و چندان برگ شکوفه بر خاک او ریخته بود که خاک او در زیر گل پنهان شده بود و مرا یاد آمد آن حکایت که به شهر بلخ از او شنیده بودم . گریه بر من افتاد که در این عالم و اقطار ربع مسکون او را هیچ جای نظیری نمی دیدم ، خدای تبارک و تعالی جای او در جنان کناد .. بمنه و کرمه . »
برگرفته از مجلهٔ اطلاعات ماهانه ، سال ۱۳۲۸ ، شمارهٔ ۲ .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
گر شرم همی ز آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینه وار نیک و بد بنمایی
چون آینه روی آهنین باید داشت
جمال الدین عبدالرزاق