حافظ و ملک جهان خاتون
به قلم استاد سعید نفیسی
در کتابخانهٔ ملی پاریس نسخه ای بسیار جالب هست از جهان ملک خاتون شاعرهٔ توانای قرن هشتم و معاصر حافظ که جهان تخلص می کرده و پایان آن از میان رفته و به همین جهت معلوم نیست در کدام سال نوشته شده است ، اما خط و کاغد و مرکب نشان می دهد که در همان زمان آن را نوشته اند ، زیرا که در آغاز بسیاری از غزلیات عنوانهایی مانند « ولها دامت بقائها » که دلالت بر زنده بودن گویندهٔ اشعار می کند نوشته شده است .
بدین گونه این نسخه اگر نسخهٔ اصل که برای مؤلف نوشته اند نباشد ناچار از روی نسخهٔ اصل نوشته شده است چنانکه خط و جدول بندی و نوع کاغد
می رساند که از نسخه های مجلل آن زمان است .
این نسخه مقدمهٔ جالبی به نثر فصیح و روان دارد که پیداست مؤلف خود آن را نوشته و جملهٔ آغاز آن بدین گونه است : « شکر و سپاس و حمد بی قیاس حضرت خالقی را جل جلاله و عم نواله که آدمی را به شرف نطق و فصاحت و کمال فضل و بلاغت بر دیگر مخلوقات تفاخر بخشید ... »
سپس گوینده دربارهٔ خود چنین می گوید : « این ضعیفه جهان بنت مسعود شاه به واسطهٔ دست تطاول روزگار پای قناعت در دامن عافیت کشیده ، روی دل در کعبهٔ فراغت آورد و این بیت شعار خود ساخت :
وحدت گزین و همدمی از دوستان مجوی
تنها نشین و محرمی از دودمان مخواه ... »
از این جا مسلم می شود که این نسخه دیوان جهان ملک خاتون دختر جلال الدین مسعود شاه بن محمود اینجو برادر مهتر جمال الدین ابواسحق اینجو پادشاه معروف فارس باید باشد که از ماه رجب ۷۳۶ تا سال ۷۴۰ از سوی پدر حکمرانی قسمتی از مرکز ایران را داشته و در ۱۹ رمضان ۷۴۳ کشته شده است .
مادر جهان ملک خاتون سلطان بخت نام داشته و دختر دمشق خواجه پسر امیر چوپان برادر تیمورتاش مؤسس سلسلهٔ چوپانیان و خواهر دلشاد خاتون بوده است همسرش خواجه امین الدین جهرمی ندیم شیخ ابواسحق اعیان دربارِ وی بوده است .
بسیاری از کسانی که در این زمینه بحث کرده اند همسر وی را به خطا شیخ امین الدین محمد بن ضیا الدین که از بزرگان مشایخ تصوف در زمان خود و شیخ الاسلام فارسی در زمان شاه شجاع آل مظفر ، و مخصوصاً خواجو کرمانی و حافظ وی را محترم داشته اند و وی تربیت شدهٔ پسر عم خود شیخ ضیا الدین مسعود بلیانی کازرونی از مشایخ نام پرداز فارس بوده است .
از این که خود در مقدمهٔ دیوانش نوشته است که « به واسطهٔ دست تطاول روزگار پای قناعت در دامن عافیت کشیده » پیداست که پس از کشته شدن پدرش در سال ۷۳۶ و یا عمش شیخ ابواسحق در کشمکش با آل مظفر در سال ۷۵۸ ناچار وی که برادر زادهٔ ابواسحق و همسرش ندیم او بوده است نگرانی هایی داشته اند .
گذشته از غزلیاتی که از جهان ملک خاتون در برخی از سفینه هایی که از قرن هشتم به بعد گرد آمده ضبط کرده اند ، سه مجموعه از اشعارِ او باقی است : یکی همان مجموعهٔ کامل کتابخانهٔ ملی پاریس که نزدیک چهارده هزار بیت در آن هست و به شمارهٔ ۷۲۳ ضبط است .
دیگر مجموعه ای به شمارهٔ ۱۱۰۲ persan در همان کتابخانه شامل دو قسمت حاوی نزدیک ۱۳۰۰ بیت از جهان ملک خاتون و تقریباً به همان اندازهٔ غزلیات زنی که « بی نشان » تخلص می کرده و ظاهراً در قرن نهم می زیسته است . سوم مجموعهٔ دیگری از اشعار جهان ملک خاتون شامل ۵۰۰ بیت که جزو کتابهای ادوارد براون بوده و تاریخ ۱۰۲۸ قمری را دارد و اینک در کتابخانهٔ کمبریج ( فهرست رینولد نیکلسون ص ۲۳۷ ) به نام ایوان جهان به نشانهٔ
و. ۳۲ ( ۶ ) ضبط شده است .
من در نظر دارم دیوان این شاعر زبردست را که در قرن هفتم می زیسته و نزدیک چهارده هزار بیت از اشعار او به مارسیده است پس از مقابلهٔ این سه مجموعه و آنچه از اشعار وی در سفینه ها یافته ام چاپ کنم .
عجالتاً با نگاهی سرسری که بر این اشعار افکنده ام به یک نکتهٔ بسیار مهم برخورده ام و آن این است که حتماً مناسباتی در میان حافظ و جهان ملک خاتون که هر دو در یک زمان در شیراز می زیسته اند و هر دو با دربارِ شیخ ابواسحق روابطی داشته اند بوده است .
دلیل این که جهان ملک خاتون و حافظ با یکدیگر روابط ادبی داشته اند این است که در اندک رجوعی که به دیوان جهان ملک کردم دیدم که شش غزل را به یک وزن و قافیه سروده اند و پیداست که یا نخست حافظ غزل خود را گفته و جهان ملک از آن استقبال کرده یا آنکه جهان ملک مبتکر بود حافظ بدو اقتفا کرده است .
غزل جهان ملک این مطلع را دارد :
غمش تا در دلم مأوا گرفتست
سرم چون زلف او سودا گرفتست
بیت هشتم آن بدین گونه است :
حدیث حسن ای سرو سمن بوی
به وصف قد تو بالا گرفتست
در دیوان حافظ غزلی به این وزن و قافیه نیست ، اما در سفینه ای که در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم گرد آمده این بیت را از حافظ نوشته اند :
حدیث حافظ ای سرو صنوبر
چو وصف قامتت بالا گرفتست
و شاید از جملهٔ غزلهای حافظ باشد که از میان رفته است ، و اگر چنین باشد ، در این بیت حافظ اشاره ای به همان بیت هشتم غزل جهان ملک خاتون است .
غزل دیگر جهان ملک این مطلع را دارد :
در عشق تو تا چند کشم بار ملامت
اندیشه نداری مگر از روز قیامت
و دو بیت اول غزل حافظ این است :
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
شاید کلمهٔ « جهان » در مصرع دوم این بیت اشاره ای به جاهن ملک باشد .
مطلع غزل دیگر جهان ملک :
به حکم آنکه مرا نیست در جهان یاری
ز جوششی بترم نیست در جهان باری
مطلع غزل حافظ :
چو سرو اگر بخرامی به گلزاری
خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری
« جهان » مطلع بدین وزن و قافیه دو غزل دارد
در یک غزل :
ای مثل چشم مستت چشم فلک ندیده
نقش خیال رویت بر لوح جان کشیده
غزل دیگر :
نا دیده مثل رویت ای نور هر دو دیده
با ما چرا به کینی ای یار برگزیده
مطلع غزل حافظ :
دامن کشان همی شد در شرب زر کشیده
صد ماهرو ز رشکش جیب قصب دریده
غزل دیگر جهان ملک خاتون :
گفته ای نیست ترا از غم تو کار دگر
کی به دست آیدت ای یار چو من یارِ دگر
غزل حافظ :
گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر
غزل دیگر جهان ملک :
ای دل ار سرگشته ای از جور دوران غم مخور
باشد احوال جهان افتان و خیزان غم مخور
غزل حافظ :
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبهٔ احزان شود روزی گلستان غم مخور
بورلارن ـ پاریس ۱۹ اسفند ۱۳۴۴ ، ۱۰ مارس ۱۹۶۶،
برگرفته از مجلهٔ : راهنمای کتاب ، سال یازدهم ، شمارهٔ هفتم ، مهر ماه ۱۳۴۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
گر شرم همی ز آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینه وار نیک و بد بنمایی
چون آینه روی آهنین باید داشت
جمال الدین عبدالرزاق