۱۷ مهر ۱۳۸۸

بزرگداشت حافظ ۲


 شعرهای دخیل در دیوان حافظ 

به قلم ملک الشعرا بهار 



دربارهٔ پرسشی که در صفحهٔ ۱۵۸ راجع به اشاعر حافظ ، و تفاوتی که بین نسخهٔ مصحح آقایان میرزا محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی موجود هست ، در مجلهٔ آینده ، شمارهٔ ۲ از خوانندگان شده بود ، گفتگوی کلی نمی توان کرد ، و این معنی قابل بحثها و جدالها و استقرائات و کنجکاویهای فراوان است . شکی نیست که در نسخهٔ موردِ مراجعهٔ آن دو بزرگوار بعضی مورادِ مشکوک از زیردست کاتب گذشته است ، و یا در حین طبع اغلاطی به وجود آمده و از غلطنامه نیز فوت شده است ، چنانکه در این بیتِ معروف :


عارفی  در  همه  احوال خدا با او بود 

او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد 


در نسخهٔ معتمدعلیها ، یا در مطبعه « خدایا می کرد » با « خدا را می کرد » تبدیل شده است ، و شکی نیست که « خدایا » دسرت است و خدا را غلط ، یعنی عارف با آنکه خدا در همه احوال با او بود ، او متصل ای خدا می گفته و خدای را می طلبیده است ، در صورتی که اگر « خدا را » را قافیه بدانیم باید معتقد بشویم که این عارف ، متصل خدا را ، به خدا سوگند می داده است ! در این مورد علاوه بر اینکه خدا را به خدا نمی توان سوگند داد ، اصلاً موردِ سوگند دادن نیست ، بلکه موردی است که عارف پی خدا می گردد و خدای را جستجو می کند و می گوید : ای خدا ، و نمی گوید : تو را خدا ! ...

و نظیرِ این موارد در آن کتاب کم نیست و حق آن بود که در حواشی همان نسخه ، استادانِ محترم در این ابواب اظهار نظر می فرمودند یا در پایان نسخه تعلیقاتی دربارهٔ بسخه بدلها علاوه می نمودند ، اما در موارد مانحن فیه در این بیت :


شراب  خانگی  ترس محتسب نخورده 

به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش


بدون تردید نسخهٔ آقای قزوینی درست است و قابل خدشه و تأمل نیست ، و جملهٔ ثانی مصراع اول صفت « شراب خانگی » است و بس لطف دارد و روایت معروف : 


شراب خانگی از بیم محتسب خوردن  

به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش


به کلی غلط و بی معنی است و « شراب خانگی از بیم محتسب خوردن » نمی تواند  درین شعر مفعول فعل « نوشیدن » در مصراع ثانی قرار بگیرد ، و این اشکال بر اهلِ زبان پوشیده نیست .


اما در شعر دیگر ظاهراً روایت نسخهٔ آقای قزوینی : 


ای کبک خوش خرام کجا می روی بایست 

غره   مشو   که   گربهٔ   زاهد   نماز   کرد 


یا روایت دیگر از نسخهٔ فروغی و دیگران : 


ای کبک خوش خرام که خوش می روی به ناز 

غره    مشو    که   گربهٔ    عابد    نماز     کرد  


هر دو روایت زیباست ، ولی روایت نخستین که برای تحذیر کبک از او می پرسد به کجا می روی و نصیحت می کند که « بایست » از حیث معنی تمامتر است ، و چون در نسخهٔ معتمد علیها و قدیمی نیز دیده شد به اعتبار مقرونتر .

اینجا یک نکته باید گفت : همانطور که در شاهنامه دیدیم ، در دیوان سعدی و حافظ هم به وسیلهٔ ناسخان یا ارباب ذوق ، دستکاریهای زیادی در اشعار این دو شاعر ، از لحاظ مقبول شهرت بودن اشعار و کثرت اشتهار آنها به عمل آمده است ، و به صرف شهرت یا روانی یا مطبوع افتادن روایتی نمی توانیم آن روایت را در صورتی که روایتی دیگر با وی معارضه کند بپذیریم ، مگر آنجا که مانند « خدایا می کرد » مذکور در صدر ، دلایل کافی بر خطا بودن و نااصل بودن آن در دست داشته باشیم ، چه محقق است که گاهی صاحبان نسخه ها لغتی را ثقیل یافته و آن را با لغتی مطبوعتر بدل کرده اند ، از قبیل این شعر حافظ :

بیا   که  فسحت   این   کارخانه   کم   نشود 

به زهد همچو تویی ، یا به فسق همچو منی 


که روایتی قدیمی و صحیح است ، و در نسخ تازه تر کلمهٔ « فسحت » گاهی به 

« وسعت » و اخیراً به رونق تبدیل یافته و شکی نیست که « رونق » از « فسحت» فصیح تر و زیباتر است . اما چه می توان کرد حافظ آن طور گفته است  ؟ و گاه باشد که روان بودن روایت یا کلمه ای علت دیگر هم دارد و آن کثرت انسی است که ما به دیوانهای چاپی مشهور پیدا کرده ایم ، و بدیهی است که مروز زیاد و مطالعه و اُنس با شعر یا نثر و هر عبارتی ، آن را در خاطره ها متمرکز می سازد و به نظر زیبا و خوب و روان جلوه میدهد ، و هر گاه آن شعر تا عبارت به روایتی دیگر دیده میشود  به اصطلاح « توی دهن می زند » و بد جلوه می کند .

پس به محض توی دهن زدن یا بدنما جلوه کردن یک روایت ، حق نیست آن را خطا یا سهو بشماریم ، و به احتیاط نزدیکتر است که در این موارد استقرا و کنجکاوی و جستجوی زیادتری به عمل آید و به یک یا دو نسخهٔ غیر مرجح اکتفا نشود .

گاهی هم ممکن است شاعری خود در نظم یا نثرِ خویش تغییری بدهد و در دو نسخه ، دو روایت به کلی مخالفِ یکدیگر دیده شود ، چنانکه در مقطعِ این غزل :


سحر  با   باد  می گفتم  حدیث   آرزومندی 

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداواندی 


دو روایتِ مخالف در نسخه های مختلف دیده می شود ، که عبدالرزاق بن اسحق سمرقندی مؤلف « مطلع السعدین » یکی از آن دو را روایت کرده است ، ولی در دواوین معروف و حتی دیوان معتمد علیهای آقای قزوینی و دکتر غنی روایت دیگر آمده است .

روایت صاحب « مطلع السعدین » که من در دو نسخهٔ کهنهٔ دیوان خواجه نیز آن را دیده ام و اکنون در تهران آن دو نسخه موجود است ، چنین است :


به خوبان دل مده حافظ ببین آن بی وفاییها 

که  با  خوارزمیان  کردند  ترکان  سمرقندی 


و روایت معروف دیگر این است :


به شعر حافظ شیراز می رقصند و می نازند

سیه  چشمان  کشمیری  و  ترکان سمرقندی 


حالا چه میفرمایید ، آیا از این دو مقطع کدامیک از خواجه و کدام از غیر خواجه است ؟ جز این است که باید چنین پنداشت که خواجه در اوقاتی که خبرِ قتل و غارت در شهرِ خوارزم به دستِ امیر تیمور گورکان به شیراز رسیده است ، این غزل را با مقطع نخستین که « مطلع السعدین » هم در همین مورد از قول حافظ آن را آورده است ساخته ، و پس از آن هنگامی که امیرتیمور اصفهان و شیراز را هم به روزِ خوارزم انداخت ، و معروف است که در ورود به شیراز با حافظ نیز گفتگویی کرد ، خوانهٔ ما از بینِ آن شریر خونخوار ، مقطع غزل خود را تغییر داد و تا جایی که در دسترس او بود به رفقایی که آن غزل را نسخه داشتند ، سفارش کرد که روایت قدیم را محض رضای خدا فراموش کنند ، و معهذا آن شعر با آن مقطع در نزدِ کسی باقی ماند و عاقبت به مؤلف مطلع السعدین و سایر نسخه نویسان رسید .

بالجمله چنانکه اشاره کردیم ، قضاوت در این قبیل مسائل کار هر کس نیست و تخصص می خواهد و از آن گذشته مأخذ و اسباب کار کامل ، تا چیزی بالنسبه صحیح از کار بیرون آید . 




برگرفته از : مجلهٔ آینده ، سال سوم ، شمارهٔ ۱۰ ، ۵۲۲ ـ ۵۲۵  ( ۱۳۲۳ ) 























































































































هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

گر شرم همی ز آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینه وار نیک و بد بنمایی
چون آینه روی آهنین باید داشت

جمال الدین عبدالرزاق