چند غزل اصیل حافظ ۲
به قلم دکتر پرویز ناتل خانلری
۴ ـ
غزل زیر در نسخهٔ « ب » ( مکتوب ۸۱۳ ) جزو غزلیات خواجه حافظ ثبت شده است . این غزل از نسخهٔ چاپ قزوینی ساقط شده است و در نسخه های پنجگانهٔ دیگر که تاریخ کتابت آنها مقدم بر نسخهٔ خلخالی است و مأخذ ما در این سلسله مقالات است نیز موجود نیست .
متن غزل چنانکه در نسخهٔ « ب » آمده چنین است :
من خرابم ز غم یار خراباتی خویش
می زند غمزهٔ او ناوک غم بر دل ریش
گر چلیپای سر زلف ز هم بگشاید
بس مسلمان که شود فتنهٔ آن کافر کیش
با تو پیوسته و از غیر تو ببرید دلم
آشنای تو ندارد سر بیگانه و خویش
به عنایت نظری کن که من دلشده را
نرود بی مدد لطف تو کاری از پیش
آخر ای پادشه ملک ملاحت چه شود
گر لب تو ریزد نمکی بر دل ریش
خرمن صبر من سوخته دل داد به باد
چشم مست تو که بگشاد از پس و پیش
این غزل در چاپ قدسی نیز آمده است . شش بیت اول آن ، با اختلاف در ترتیب ابیات ، مطابق همین نسخه است و چهار بیت اضافی نیز دارد که در این نسخه نیست .
۵ ـ
این غز در نسخهٔ « ک » ( مورخ به سال ۸۲۵ ) به نام حافظ ثبت است :
نیست کس را ز کمند سر زلف تو خلاص
می کشی عاشق مسکین و نترسی ز قصاص
عاشق سوخته دل تا به بیابان فنا
نرود در حرم دل نشود خاص الخاص
ناوک غمزهٔ تو دست ببرید از رستم
حاجب ابروی تو برده گرو از وقاص
به هواداری او شمع صفت از سر شوق
کردم ایثار تن خویش ز روی اخلاص
آتشی در دل پروانهٔ ما افکندی
گر چه بودیم همیشه به هوایت رقاص
کیمیای غم عشق تو تن خاکی ما
زر خالص کند ار چند بود همچو رصاص
قیمت در گرانمایه چه دانند عوام
حافظا گوهر یکدانه مده جز به خواص
در نسخهٔ « و » ( مکتوب به سال ۸۵۹ ) نیز این غزل درج است و اختلافی با نسخهٔ « ک » دارد که در ذیل ثبت می شود :
بیت ۴ : سوختم جان و دلم شمع صفت از سر ذوق
و بعد از بیت چهارم این بیت اضافه است :
به هواداری او شاد چو پروانه وجود
تا نسوزی تو نیایی ز غم عشق خلاص
بیت ۵ : دل دیوانه ـ کز هوای تو چو گردیم به مهرت رقاص
بیت ۶ در این نسخه وجود ندارد و در بیت ۷ کلمات « در گرانمایه » و « گوهر یکدانه » در مصراعهای اول و دوم پس و پیش است .
۶ ـ
این غزل هم تنها در یک نسخه از نسخ ششگانهٔ مأخذ ما وجود دارد و آنهم نسخهٔ « ک » است :
ز چشم بد رخ خوب ترا خداحافظ
که کرد جمله نکوئی بجای ما حافظ
بیا که نوبت صلح است و دوستی و وفاق
که با تو نیست مرا جنگ و ماجرا حافظ
اگر چه خون دلت خورد لعل من بستان
به جان من زلبم بوسه خون بها حافظ
بیا بخوان غزلی خوب و تازه و تر و نو
که شعر تست فرح بخش و غم زدا حافظ
این غزل در نسخهٔ« و » ( مکتوب در ۸۵۹ ) ثبت است با این اختلافات :
بیت ۱ : کزو رسید نکوئی بسی به ما حافظ
بیت ۲ : بیا که نوبت صلح و دوستی کردن
بیت ۴ : به زلف و قد بتان جان مبند و دل دیگر
۷ ـ
غزل ذیل تنها در همان نسخهٔ« ک » آمده است و در پنج نسخهٔ معتبر دیگر وجود ندارد :
گرد عذار یار من تا بنوشت گرد خط
ماه ز حسن او راست فتاد در غلط
از هوس لبش که آن زاب حیات خوشترست
گشت روان ز دیده ام چشمهٔ آب همچو شط
گر به غلامی خودم شاه قبول می کند
تا به مبارکی دهد بنده به بند گیش خط
گه به هوات می دهم گرد مثال جان و دل
گاه به آب می کشم آتش عشق تو چو بط
آب حیات حافظا گشته خجل ز طبع تو
کس به هوای عشق او شعر نگفت زین نمط
این غزل در نسخهٔ « و » ( مکتوب در ۸۵۹ ) نیز ثبت است و البته در بسیاری از نسخه های جدید دیگر نیز آمده است .
اما اختلاف میان نسخه ها همچنان وجود دارد و اینک اختلافات نسخهٔ « و » :
بیت ۱ ـ گرد رخ نگار من تا بنوشت دور خط (؟ )
ماه ز حسن عارضش ....
بیت ۴ ـ گاه به آب دیده من می کشم آتشی چو شط (؟)
بیت سوم نیز از این نسخه ساقط شده است .
۸ ـ
این غزل هم باز در نسخهٔ « ک » هست و در نسخه های قدیم و معتبر دیگر دیده نشد .
ای از فروغ رویت روشن چراغ دیده
مانند چشم مستت چشم جهان ندیده
همچون تو نازنینی سر تا به پا لطافت
گیتی نشان نداده ایزد نیافریده
تا کی کبوتر دل باشد چو مرغ بسمل
از زخم تیر جزعت در خاک و خون طپیده
از سوز سینه هر دم دودم به سر براید
چون عود چند باشم در آتش آرمیده
گر دست من نگیری با خواجه باز گویم
کز عاشقان مسکین دل برده ای به دیده
۹ ـ
غزل ذیل در نسخه از نسخ معتبر ششگانهٔ ما وجود دارد . نخست در نسخهٔ «ب» مورخ به سال ۸۱۳ ، دیگر در نسخهٔ «ه » مورخ به سال ۸۱۸ ، سوم در نسخهٔ
«ک» مکتوب در ۸۲۵ . متن را از روی نسخهٔ قدیمتر می آوریم و اختلافات نسخه های دیگر را در ذیل ثبت می کنیم :
ساقی اگرت هوای ماهی
جز باده میار پیش ما شی
اسرار دل است در ره عشق
بهتر ز هزار حاتم طی
سلطان صفت آن بت پری وش
می آمد و خلق شهر در پی
مردم نگران به روی خوبش
وز شرم فکنده عارضش خوی
حافظ ز غم تو چند نالد
آخر من دل شکسته تا کی
بنشینم و با غم تو سازم
جان در سر و کار عشق بازم
نسخهٔ « ه » بعد از مطلع این سه بیت را افزود است :
سجاده و خرقه در خرابات
بفروش و بیار جرعهٔ می
گر زنده دلی شنو در زمستان
در گلشن جان ندای یا حی
با درد درآ به بوی درمان
کونین نگر ز عشق لاشی
نسخهٔ « ک » نیز این سه بیت را با همین تریب پس از مطلع آورده است و پس از آن بیت دوم نسخهٔ « ب » را به این صورت دارد :
اسرار دل است در ره عشق
آواز سماع و نالهٔ نی
یک مفلس پاک باز در عشق
بهتر ز هزار حاتم طی
و البته درست همین است و کاتبان دو نسخهٔ دیگر ، شاید به سبب تکرار کلمهٔ عشق در آخر دو مصراع اول این دو بیت ، اشتباه کرده و مصراعهای میانه را از قلم انداخته اند .
۱۰ ـ
غزل ذیل در نسخهٔ « ک » جزو آثار خواجه ثبت شده است و در نسخه های دیگر قدیم و معتبر وجود ندارد :
نور خدا نمایدت آینهٔ مجردی
از در ما درآ اگر طالب عشق سرمدی
باده بده که دوزخ ار نام گناه ما برد
آب زند بر آتشش معجزهٔ محمدی
جان و دل تو حافظا بستهٔ دام آرزوست
ای متعلق خجل دم مزن از مجردی
در این نسخه تنها همین سه بیت از این غزل ثبت است . اما در نسخه های جدید و چاپی ، از آن جمله چاپ قدسی ، چهار بیت دیگر نیز آمده و مجموع ابیات غزل به هفت رسیده است .
پ.ن.خ
برگرفته از مجلهٔ سخن ، سال دوازدهم ، شهریور ۱۳۴۰ ، ص۵۰۴ ـ ۵۱۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
گر شرم همی ز آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینه وار نیک و بد بنمایی
چون آینه روی آهنین باید داشت
جمال الدین عبدالرزاق