شاهنامهٔ فِلورانس بحث انگیزترین دست نوشته
تا کنون هیچ نسخهٔ خطی دیده و یا شنیده نشده است که به اندازهٔ دست نوشتهٔ کتابخانهٔ ملّی فلورانس ( مورخ ۶۱۴ ه.ق ) درباره اش ، بحث و مجادله شده و این همه مشتاق و دلواپس داشته باشد .
ـ یکی بگوید : این تاریخ با این خط و خط کشی و صفحه بندی و با این آشکاری و یکنواختی ، هرگز عیب و ایرادی ندارد و هر کس آن را رد کند ، خود را کوچک و کم بها ساخته و مُشت را به سندان کوفته است .
ـ دیگری بگوید : نه خیر ! کسی آن را دستکاری کرده و سوگند بخورد که من اصل متن را با چشم خود دیده ام مخدوش است .
اما آنچه مورد نظر بنده است ، آن را چند بخش به طور اجمال به عرض فضلا و دانشمندان میرسانم ، تا خود داوری کنند :
الف ـ معمولاً اظهار نظر دربارهٔ تاریخ یک دست نوشته آنگاه میشود انجام داد که آن متن ، تاریخ کتابت در اصل ندارد و یا اگر دارد قابل خواندن برای هیچکس نباشد . پس از روی خط و کاغذ و مرکّب و بعضی قرائن کارشناسانه ، به تقریب می گویند در فلان تاریخ باید نوشته شده باشد ، بعد هم صحبت ختم میشود و کسی چیزی نمی گوید .
اما دربارهٔ نسخهٔ فلورانس چنین نیست ، چون هیچ ابهامی ، در آن عکس و فیلمِ کتابخانهٔ مرکزی که موجود است ، به چشم نمی خورد و واضح تر از وضوح و « آفتاب آمد دلیل آفتاب » میباشد . پس هر چه بگوئیم : توضیح واضحات و یا « مُصادره به مطلوب » است .
اما سئوال من در اینجا این است که هنگامی که فرهنگستان مسکو اعلام کرد که نسخهٔ بریتانیا را ـ دربارهٔ شاهنامه ـ که در ۶۷۵ ه .ق کتابت شده اصل قرار دادیم ، چرا کسی چیزی نگفت ؟ همه آفرین و ماشا الله گفتند . و در آخر کتاب که نوشته بود : « کتبتُ هذهِ النّسخه فی محرّم سنهِ خمس و سَبعین و سِتّمائه کذا فی منقول عنه سنه ۶۷۵ » ، کسی نگفت : عبارت آخر کتاب که نوشته شده : « کذا فی منقول عنه » یعنی چه ؟
فقط استاد درگذشته محمد تقی دانش پژوه ـ رحمه الله علیه ـ گفت : این تاریخ از نسخهٔ بریتانیا نیست ، بلکه مربوط به نسخه ای است که چند ورق آغاز و انجام نسخهٔ بریتانیا را از آن متن کاتبی تکمیل کرده و « منقول عنه » همان نسخه است که معلوم نیست کجاست .
ب ـ دیگر اینکه بهترین گواه بر درستی و یا نادرستی نسخه ای ، خود متن است که با برابر کردن با دست نوشته ها و متون دیگر ، به خوبی خود را نمایان و آشکار می سازد از قبیل :
۱ ـ آمدن مضامین اعتقادی پیش از اسلام در این دست نویس ، مانند آنجایی که ماه آفرید دخترِ ایرج چون بزرگ میشود و به حدّ بلوغ میرسد ، فریدون وی را به پشنگ میدهد که از تخمهٔ خود فریدون است و بدین گونه آمده :
یکی مرد بود آن پشنگ دلیر زتخم فریدون یکی نرّه شیر
که به جز نسخهٔ قاهره ، بقیهٔ دست نوشته ها به جای بیت یاد شده ، این دو بیت را آورده اند ، متن دکتر خالقی
( ج ۱ ، ص ۲۱۵ ) پاورقی ( ش ۱۸ ) و مسکو ( ج۱ ، ص ۱۰۸ ) پاورقی ( ش ۹ ) :
پشنگ آنک پور برادرش بود نژاد از گرانمایه گوهرش بود
و این بیت :
گَوِی بود از تخم جمشید شاه سزاوار شاهی و تخت و کلاه
و در بُنداری نیز می گوید : « فَزوّجَها من ابن أخیه بشنج » که در نسخهٔ فلورانس به ازدواج با محارم اشاره می کند که پیش از اسلام بوده و آن را خَوُیَتُو کدات / KheToKDat می گفتند که بعداً کاتبان مسلمان آن را دگرگون
کرده اند ، لیکن در دست نوشتهٔ فلورانس اصالت آن باقی مانده است .
۲ ـ حفظ اصالت نام های شاهنامه در نسخهٔ فلورانس و دگرگون شدن آن در متون دیگی مانند « تهمیمه » با
« میم » سه بار در متن فلورانس آمده و در هر سه مورد با « میم » است و به ویژه در آنجا که با « نیمه » قافیه میشود ، مانند ( فلورانس ، ج ۳ ب ، ۶۲ ـ رستم و سهراب ) :
چنین داد پاسخ که تهمیمه ام تو گفتی که از غم بدو نیمه ام
و جای بسیار شگفتی است که این همه دربارهٔ رستم و سهراب از زمان فروغی ، ذکا الملک به این سو مطلب گفته و نوشته شده است ، حتی یک نفر به عیب قافیه ای این بیت اشاره نکرده و نگفته است که نمی توان « ن » تهمینه را با
« م » نیمه قافیه کرد ؛ زیرا حرف رَوی نمی تواند مختلف باشد . ( دست نوشتهٔ فلورانس ، نسخهٔ عکسیِ کتابخانهٔ مرکزی ورق ۷۵ و چاپ عکسی دانشگاه تهران ، ص ۱۵۰ ، ۱۵۱ ، ۱۵۲ ) .
۳ ـ مشکول بودن نسخهٔ فلورانس که این سبک نگارش در بسیاری از کتب و تفاسیر کهنِ فاسری دیده میشود ، مانند ( قرآن شمارهٔ ۴ ، آستان قدس رضوی ، تفسیر مفردات قرآن ، تفسیر دکتر احمد علی رجایی ، پلی میان شعر هجایی و عروضی ، تفسیر سورآبادی ، نسخهٔ السّامی فی الأسامی ، تاج المصادر ، مصادر اللغه ، مهذّب الأسما ، نسخهٔ آستان قدس ) و دهها مرجع دیگر .
و یکی از امتیازات نسخهٔ فلورانس نیز در این است که هر جا « پ » با « ب » و « چ » با « ج» مشتبه شود آن را با سه نقطه مشخص میگرداند : مانند : چنگ / جنگ ـ چاه / جاه ـ پند / بند .
۴ ـ آمدن شکل درست واژه و بیت در نسخهٔ فلورانس و غلط بودن در متون دیگر ، مانند این موارد :
ـ (فلورانس ، ج ۱ ، چاپ دانشگاه ، ص ۱۶ ب ۱۰۴ ) :
تو این را دروغ و فسانه مدان بیکسان رَوِشنِ زمانه مدان
ـ ( چاپ مسکو ، ج ۱ ، ص ۲۱ ب ۱۲۴ ) :
تو این را دروغ و فسانه مدان برنگ فسون و بهانه مدان
که در پاورقی ( ش ۸ ) از لنینگراد ( مورخ ۷۳۳ ه . ) مانند نسخهٔ فلورانس آمده است ، و « رَوِشن » به معنی : حرکت و روش است . ( واژه نامهٔ مینوی خرد ، ص ۲۰۶ ) .
ـ فلورانس ( ج ۱ ، ص ۱۷۲ ب ۳۱۵ ) که سلم به تور پیغام میفرستد و او را به این تقسیم که فریدون کرده سرزنش میکند و گوید :
ز پیلی ژیان ، کرده گوشی بسند منش پست و بالا چو سرو بلند
که در چاپ مسکو ( ج ۱ ، ص ۹۲ ب ۲۰۱ )
ز نیکی زیان کرده گویی پسند منش پست و بالا چو سرو بلند
که این یکی بی معنی است و در نسخهٔ فلورانس گوید : « حال ما ، در این تقسیم کشوری ، چنان است که گویی از جثّهٔ فیلی بزرگ فقط به یک گوش آن بسنده کرده ایم ... »
ـ فلورانس ( چاپ دانشگاه ، ج ۱ ، ص ۲۱۳ ب ، ۶۵۲ ـ فریدون ) :
از یرا که خود چشم آیشان نبود که گفتارشان کس بیارد شنود
و در چاپ عکسی دانشگاه ( ص ۴۲ ، س ۱۵ ) « چشمِ آیشان » یعنی سلم و تور را چشم آمدن بنود که به حضور بیایند و پوزش بخواهند ... « آی » از مصدر آمدن و ریشهٔ فعل مضارع است و در اینجا معنیِ اسم مصدر میدهد و این واژه بار دیگر در داستانِ زادن رستم بدین گونه آورده شده است .
( فلورانس ، چاپ دانشگاه ، ج ۲ ، ص ۲۶۰ ۱۶۲۴ ) :
که گیتی سپنجست پر آی وروَ کهن شد یکی دیگر آرند نو
اما آن بیتِ « ازیرا که خود ... » در چاپ مسکو ( ج ۱ ، ص ۱۱۱ ) در پاورقی ( ش ۱۳ ) : روس ها آن را « چشم ایشان » خوانده اند و نیز دکتر خالقی ( ج ۱ ، ص ۱۲۹ ب ۶۳۱ ) : « چشم ایشان » و در چاپ هند ( ص ۳۸ ، س ۲۵ ) : « چشم آن سان » و چاپ دکتر دبیر سیاقی ( ج ق ، ص ۸۸ ب ۶۸ ) : « چشم آن شان » و چاپ ژول مول ( ج ۱ ، ص ۸۶ ، س ۳ ) : « چشم ایشان » است که همگی به جز فلورانس بی معنی می باشد .
ـ فلورانس ، ( چاپ دانشگاه ، ج ۲ ، ص ۱۰۵ ب ۶۸۳ ـ منوچهر ) :
به دیگر نلنگ اندر آی و برو بدین سان همی تاز تا پیش گو
زال سه اسب به قاصد میدهد که با شتاب ، نامه به نزد سام برای خواستگاری رودابه ببرد و میگوید : اگر از این سه اسب یکی هم بماند تو درنگ مکن ( نلنگ از لنگیدن به معنی ماندن ) و « برو » که این بیت در مسکو ( ج ۱ ، ص ۱۷۹ ب ، ۶۷۳ ) : « بدیگر تو پای اندر آور برو » و دکتر خالقی ( ج ۱ ، ص ۲۰۷ ب ۶۴۵ ) : « بدیگر پلنگ اندر آی و برو » است که در چاپ عکسی دانشگاه ( ص ۶۹ ، س ۱۰ ) اندکی نقطهٔ حرف اول در « نلنگ » کم رنگ افتاده است ( نسخهٔ عکسی کتابخانهٔ مرکزی ، ورق ۳۵ ، سمت راست ، س ۱۰ ) :
ـ فلورانس ( چاپ دانشگاه ، ج۳ ، ص۹۱ ب ۳۲۹ ـ مازندران )
که زنده شد از تو دل تنگ من وگرنه بنردم رسیدی کفن
« نرد » : تنهٔ درخت است و مجازاً برای تن آدمی نیز به کار میرود ، سوزنی گوید ( لغت نامه : نرد ) :
من شاخ وفا و مردمی را کی چون تو گسسته بیخ و نردم
که در بیت شاه نامه ، خوان دوم خطاب به آهو است ، رستم گوید : « ای آهو ! تو سبب شدی که دلِ تنگ من از تشنگی ، دوباره جان بگیرد والا کفن به تنم میرسد و من مرده بودم » .
اما در چاپ مسکو ( ج ۲ ، ص ۹۴ ب ۳۳۲ ) و نیز دکتر خلیقی ( ج ۲ ، ص ۲۵ ب ۳۲۵ ) :
که زنده شد از تو دل تنگ من وگرنه بنزدم رسیدی کفن
و دکتر خالقی در پاورقی ( ش ۹ ) از فلورانس : « بنزدم » با زا خوانده است . و حال آنکه در نسخهٔ عکسی دانشگاه ( ص ۱۲۳ ، س ۲ ) خیلی صریح و روشن : « بنردم » با را است ، نه « بنزدم » .
ـ فلورانس (چاپ دانشگاه ، ج ۳ ، ص ۱۵۲ ب ۶۶۳ ـ مازندران )
بفرمودشان تا پذیره شدند برسم کیان و بتَیره شدند
در مورد پادشاه مازندران است که دیوان را بسیچ میکند تا به پذیرهٔ رستم بروند و واژهٔ « بَتیره » و « پَتیره » تلفظی از « بَتیاره » و « پَتیاره » می باشد که به معنی مخلوقات اهریمنی و دیو است . اما در چاپ مسکو ( ج ۲ ، ص ۱۱۴ ب ۱۰۷ ) چنین است :
بفرمودشان تا خبیره شدند هژبر ژیان را پذیره شدند
و در متن دکتر خالقی ( ج ۲ ، ص ۵۰ ب ۶۷۹ )
بفرمودشان تا چپیره شدند هزبر ژیان را پذیره شدند
و در پاورقی آن ( ش ۷ ) : « پذیره ، خبیره ، خنیره ، حنیره ، تبیره » به تقدیم « تا » آمده است .
۵ ـ تذکّر : در سال ۱۳۶۹ به مناسبت هزارهٔ تدوین شاهنامه ، آقای مهدی قریب مقاله ای بر ردّ نسخهٔ فلورانس و تاریخ ( ۶۱۴ ه. ق ) در مجلهٔ فرهنگ ، پاییز آن سال ، نوشته بودند ، که دو بیت از رستم و سهراب خیلی مورد توجه ایشان قرار میگیرد و در صفحهٔ ۲۱ چنین آورده بودند : « جان اصلی کلام فردوسی در زیباترین و عمیق ترین غمنامهٔ حماسی جهان ، حذف شده و به جای آن دو بیت دیگر آورده شده است . به دیگر سخن ۹ بیت از کل ۱۴ بیت خطبهٔ رستم و سهراب حذف شذه و به جای آن ۲ بیت بسیار سخیف و مضحک گنجانیده شده که قافیه بیت دوم نیز فاسد است . این دو بیت چنین است :
که داند چنین داستان را یقین بجز داد فرمای داد آفرین ؟
نخستین تن مرگ ببسایدی دلیر و جوان خاک نبسایدی
البته ایشان « ار » را در مصراع اول بیت دوم از قلم انداخته بودند و بنده همین بیت را با رسم الخط خودمان نوشتم ؛ یعنی « پ » که معمولاً با یک نقطه بود ، با سه نقطه نوشتم و کلماتِ ترکیب شده را جدا کردم ، آنگاه بیتِ نسخهٔ فلورانس بدین گونه در آمد :
نخستین تن ار مرگ پَی سایدی دلیر و جوان خاک نپسایدی
چون برای استاد شادروان دکتر احمد تفضلی این بیت را خواندم ، گفت دقیقاً همین طور است که می خوانید . اما معنی بیت : « اگر نخستین تن از آدمیان ، مرگ را در زیر پا لگد مال می کرد ، و آن را نابود می ساخت . پس از آن ، مردانِ دلیر و جوان ، گور را لمس نمی کردند و همواره زنده می ماندند » .
چنان که ملاحظه می کنید ، نه بیت سخیف است و نه هم قافیه اش خراب ، بلکه به نظر بهترین شعر نیز هست ، و قافیه ها « سائیدن » و « پسائیدن » خواهد بود . فلورانس ( چاپ دانشگاه ، ج ۳ ، ص ۳۰۴ ) و نبرد اندیشه ها ( حماسهٔ رستم و اسفندیار ) ، چاپ دانشگاه تهران ، مقدمهٔ کتاب ، اکنون ( تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ).
۶ ـ در متنِ فلورانس « واو » به جای کسرهٔ اضافه می آید که در چندین مورد در دست نوشتهٔ لنینگراد ( ۷۳۳ ) نیز دیده شده ، مانند : « سر و تخت » به جای « سرِ تخت » و « سر و گاه » به جای « سرِ گاه » و « پیلان و کوس » به جای « پیلانِ کوس » و « سر و مغفر » به جای « سرِ مغفر » که در نسخهٔ لنینگراد « دانش و کیمیا » آورده شده است .
۷ ـ در پیشانی دو صفحه نخستِ متن فلورانس ، دو کتیبه و در پایین دو صفحه ، دو کتیبهٔ دیگر که مجموعاً چهار کتیبه میشود و به خطِّ کوفی و به زبان فارسی است ، که بدین گونه آمده : « بنام ایزد بخشایندهٔ بخشایشگر ، کتاب
شاه نامه از گفتار امیرِ حکیم ، ملکُ الکلام ، جَیّدُ الشعر ، ابُوالقاسم منصور بن الحسن الفردَوسی رحمهُ الله» . که این بنده چهار کتیبه را با دست تقلید کردم در مجلهٔ نامهٔ بهارستان ( ش ۱ ، سال اول ۱۳۷۹ ، ص ۴۹ ) به صورت « آرم » برای مقالهٔ دکتر برات زنجانی چاپ شده است . لیکن استاد قریب در مقالهٔ انتقادی خود بر نسخهٔ فلورانس ، در مجلهٔ فرهنگ ( کتاب هفتم ، پاییز ۱۳۶۹ ، صفحه ۲ ) نوشته اند : « تنها دو کتیبهٔ نخستین صفحهٔ متن به زبان فارسی است و عبارت مسطور در کتیبهٔ صدر و ذیل صفحهٔ اول به ترتیب عبارت است از : « بنام ایزد بخشایندهٔ بخشایشگر » و « کتاب شاه نامه از گفتار حکیم ملک » ( پایان ) . چنان که می بینیم این عبارات در صدر و ذیل نیست ، بلکه در پیشانی دو صفحهٔ یک و دو است و باز نوشته اند : « تنها دو کتیبهٔ نخستین صفحه متن به زبان فارسی است » ( پایان ) . و حال آنکه چهار کتیبه به زبان فارسی است و بقیه را کسی نتوانسته است بخواند . این جانب مدّتی با مطالعهٔ خطّ کوفیِ تزیینی در ظروف دورهٔ سلجوقیان به این سو ، وقت صرف کردم تا توانستم هر چهار کتیبه را بخوانم .
۸ ـ آمدن « بد » که از بقایای « پت » در زبان و خط پهلوی است و در نسخهٔ فلورانس و نیز لنینگراد در چند جا به کار رفته است ، مانند : « بد آیین » به جای « بآئین » ، « بد آورد » به جای « بآورد » ، « بد ایران » به جای « به ایران » ، « بد انبوه » به جای « بانبوه » .
۹ ـ آمدن سرفصل هایی در نسخهٔ فلورانس که اگر گرد کرده شود مانند یک جُنگ تاریخی میشود و از آن جمله است این سرفصل ، فلورانس ( ج ۱ ، ص ۲۲ ) که گوید : « گفتار اندر ستایش خواجه عمید ابو منصور بن محمد بن امیرک و داستان او در سبب گفتن شهنامه » که با قرائن تاریخی این امیرک طوسی ، مذهب اسماعیلی داشته و حامی فردوسی بوده و درباره اش ۱۷ بیت گفته ، اما نامی از وی نمی برد چون کتاب شاهنامه را بایست به دربار سلطان محمود فرستاد . شاهنامهح فلورانس ( ج ۳ ، چاپ دانشگاه ، ص ده ) سخنی در مذهب فردوسی است .
دکتر عزیزالله جوینی ( دانشکدهٔ ادبیات ، دانشگاه تهران )
برگرفته از نماه بهارستان ، سال سوم ، شماره اول ، دفتر ۵ ، تابستان ۱۳۸۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
گر شرم همی ز آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینه وار نیک و بد بنمایی
چون آینه روی آهنین باید داشت
جمال الدین عبدالرزاق